إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • این‌ها مجموعه‌ حکایت‌هایی است که قلب‌ها را بیدار می‌کند و می‌تواند در راه رضای خداوند رحمان مورد استفاده‌ قرار گیرد؛ حکایت‌هایی از تابعین، علما و صالحان. حکایاتی که خود آن را لمس کرده‌ام از خداوند متعال می‌خواهم که هم برای من و شما سودمند باشد. 
    حکایت نخست: دوستم این داستان را برایم تعریف کرد و گفت: سوار ماشینم شدم و جوانی را در خیابان دیدم که ماشین تازه‌ای داشت و سر به سر دختری گذاشته بود. به سمتش رفتم و ماشین را در کناری پارک کردم

    نویسنده:
    احمد خالد العتیبی